افسردگی پس از زایمان، پیشگیری و درمان
شیوع این افسردگی در چند هفته اول بعد از زایمان و در شرایط خاص تا ۴۱% گزارش شده است که این تفاوت به نحوه نمونه گیری، زمان بررسی، معیارهای متفاوت تشخیصی(افسردگی ماژور با مینور)، ابزار خود گزارشدهی و روش مطالعه مرتبط است به طوری که در یک مطالعه متاآنالیز که روی ۴۱ مقاله در ایران انجام شد، شیوع افسردگی پس از زایمان ۳/۲۵ درصد گزارش شد.
افسردگی پس از زایمان هم بر نوزاد و هم بر مادر تاثیر می گذارد چراکه افسردگی مادر بر نحوه مراقبت وی از نوزادش و تامین نیازهای او تاثیر می گذارد. حتی مادر مجبور می شود که شیردادن به نوزاد خود را متوقف کند. افسردگی پس از زایمان ممکن است بعد از هر بار زایمان اتفاق بیفتد و تنها به زایمان اول محدود نمی شود.
نشانههای افسردگی پس از زایمان نشانههای افسردگی ممکن است به صورت تغییر خلق، اختلال در خواب و اشتها، اختلال روانی – حرکتی، خستگی، کاهش تمرکز، احساس گناه و عدم لذت از کار و فعالیت باشد که در نتیجه آن زن قادر به ایفای نقش مادری و همسری نیست و در موارد شدید و
افسردگی پس از زایمان را باید از نشانههای گذرای گرفتگی خلق جدا کرد که با گریه، تحریک پذیری، بدخوابی و واکنشهای عاطفی مادر مشخص میشود. این افسردگی ممکن است تا یک سال بعد از زایمان ادامه داشته باشد.
عوامل خطر
اگر چه علل افسردگی پس از زایمان به طور کامل شناخته نشده است با این حال، طیف وسیعی از عوامل خطر شناسایی شدهاند که شامل:
- سابقه افسردگی پس از زایمان.
– داشتن سابقه ابتلا به اضطراب و افسردگی در دوران بارداری
– سابقه حوادث استرس زا در دوره بارداری و مراحل اولیه یا در سقطهای پیدرپی
– سابقه ابتلا به افسردگی
– سابقه خانوادگی ابتلا به افسردگی از جمله افسردگی پس از زایمان
– نگرش زن نسبت به بارداری و به دنبال آن تغییر نقش او
– سابقه وجود نشانههای سندرم پیش از قاعدگی
– حوادث استرس زای قبلی و اخیر
– عدم برخورداری از حمایت اجتماعی
-فکر بیش از حد به چالشهای پیش رو برای رشد کودک
- وجود عوامل استرس زا در طول سال قبل نظیر مشکلات سلامت یا مشکلات شغلی.
- رابطه پرتنش با همسر
- مشکلات مالی
- بارداری ناخواسته و برنامه ریزی نشده
- اختلال دوقطبی
-تغییرات هورمونی پس از زایمان
نوسانات اخلاقی در افسردگی پس از زایمان، شدید و مداوم خواهد بود بطوریکه ممکن است موجب انزوای مادر از اطرافیان و ناکامی در برقراری ارتباط با نوزاد شود.
علائم افسردگی پس از زایمان
- تغییر شدید در اشتها
- خستگی بی نهایت شدید
- نوسانات شدید اخلاقی شامل احساس ناراحتی، عصبانیت و تحریک پذیری بالا
- عدم علاقه به انجام فعالیت های لذت بخش
- ارزش کم قائل شدن برای خود
- افکار احساس حقارت و گناه
- کناره گیری از افرادی که دوست شان دارند همچون نوزاد و داشتن حس گناه یا شرمندگی
- داشتن افکاری در مورد آسیب رساندن به خود یا نوزاد
این نوع افسردگی به خودی خود بهبود نمی
پیشگیری سطح دوم با هدف تشخیص به موقع بیماری، کاهش پیشرفت یا به تاخیر انداختن ناتوانی به دنبال ابتلای اولیه است و در پیشگیری سطح سوم، محدود کردن مشکلات و نشانههای مربوط به بیماری، مطرح میشود.
درمان
درمان افسردگی پس از زایمان با روشهای مختلف ازجمله دارو درمانی، روان درمانی و شرکت در کلاسهای مشاوره گروهی انجام میشود.
اگر چه درمان دارویی به عنوان یک مداخلهی موثر در افسردگی به شمار میرود، تاثیر درمانهای غیر دارویی نیز به عنوان درمانهای تکمیلی و جایگزین مورد توجه خاصی قرار گرفتهاند. به علاوه ممکن است برخی زنان تمایلی به مصرف دارو نداشته باشند، با این وجود در پژوهشهای اخیر به استفاده از هر دو درمان تاکید شده است.
در میان
روان درمانی
روان درمانی، کاربرد آگاهانهی روش بالینی و مواضع میان فردی است که از اصول روانشناسی رایج حاصل شده و هدف آن کمک به بیماران است تا رفتارها، شناختها، هیجانها و دیگر ویژگیهای فردی خود را به منظور درمان مطلوب تغییر دهند. روان درمانی، علاوه بر کاهش میزان افسردگی و استرس، درک و فهم بیمار را از عارضهی پس از زایمان افزایش میدهد تا با این موضوع کنار آمده، ضمن اینکه از پیامدهای نامطلوب ناشی از افسردگی بیمار جلوگیری میکند. روان درمانی در درمان افسردگی پس از زایمان میتواند به صورت درمان بین فردی، شناختی – رفتاری، سایکودینامیک و سایکوتراپی همراه درمان روانی – اجتماعی (مشاورهی غیر مستقیم) انجام شود. روان درمانی بین فردی ممکن است به صورت فردی یا گروهی انجام شود و بر دستیابی بیمار به مسیرهای درست ایفای نقش اجتماعی و حمایت موثر تاکید دارد.این روش درمانی در مدت زمان کوتاه انجام میشود و در آن، ارتباط بین مشکلات بین فردی و خلق و خوی بیمار مشخص میشود. این نوع درمان بر تنشزاهای بین فردی که طی دورهی بعد از زایمان افزایش مییابد، موثر است.
بر اساس نتایج مطالعهای در جامعهی ما، بین ابتلا به افسردگی پس از زایمان و میزان حمایت اجتماع از زنان، همبستگی منفی وجود دارد، همچنین رابطهی معنی داری بین افسردگی پس از زایمان، سازگاری زناشویی و حمایت همسر نیز دیده میشود.
در این مطالعه، گزارش شده حدود ۵۲% موارد افسردگی را سازگاری زناشویی و حمایت اجتماعی تعیین میکند که نشان دهنده بیشتر بودن سهم متغییرهای
در مطالعهای دیگر که با هدف تعیین شیوع و عوامل خطر افسردگی در زنان بعد از زایمان انجام شد، نتایج، نشان دهنده همراهی شدید انتظارهای برآورده نشده اجتماعی مادران با تظاهر نشانههای افسردگی بود و از محرومیت و انزوای اجتماعی نیز به عنوان عوامل مهم افسردگی در زنان نام برده شده است.
توجه به حمایتهای اجتماعی از این زنان که معمولا مورد اهمال قرار میگیرند، روش کمک کننده برای توسعهی رفتارهای بهداشتی است. چنانچه حمایت از زنان در مراحل اولیه باشد، نگرش اجتماعی او را تقویت کرده و سلامت زن را در مدت زمان طولانیتر در دورهی پس از زایمان یا سقط، خواسته و ناخواسته، تضمین میکند.
نتیجه گیری
افسردگی، یک اختلال جدی بهداشتی در زنان، به ویژه پس از زایمان یا بعد از دست دادن جنین است که اقدامهای پیشگیرانه در سطوح سه گانه برای شناسایی و درمان افسردگی زنان ضروری است. بیشتر عوامل خطر این نوع افسردگی را میتوان در طی دورهی بارداری شناسایی کرد که این مساله، اهمیت غربالگری در دوره بارداری و ارزیابیهای بالینی توسط متخصصین از جمله روان پزشکان و مراقبین بهداشتی را نشان میدهد.در این رابطه، طراحی و استفاده از ابزارهای غربالگری با دقت بالا برای شناسایی متغییرهای مستعد کننده برای افسردگی پس از زایمان با توجه به ویژگیهای فرهنگی – اجتماعی جمعیتهای مختلف، ضروری است، به علاوه بر اساس ماهیت چند عاملی بودن افسردگی پس از سقط و زایمان و تفاوتهایی که در نیازهای فردی و اجتماعی هر زن وجود دارد، ضروری است برنامهی مداخلات درمانی از جمله دارویی، روانی، اجتماعی و رفتاری یا دیگر درمانهای جایگزین متناسب، طراحی، تدوین و اجرا شود.
- دكترسید حمزه حسینی متخصص اعصاب و روان- عضو هیئت علمی دانشگاه : 7 روز زندگي
- خبرگزاري مهر
-ستاره